۱۳ خرداد ۱۳۹۳

دستهایی که به شکل دست من





باید ترانه ای بسرایم، شعری ، آهنگی 
برای ِ  دستهایی که به شکل تن من است
دستهایی که مرا 
در بر مگیرد، میسازد و خراب میکند
دستانی که داستان زندگی مرا از پیش 
میداند
مینویسد
و سرنوشت مرا هر از چند یکبار 
در سکوت ساعتها
در حرص ثانیه ها
 ورق میزند 
و نیامده از دست میرود
مثل چرک دست
***
باید ترانه ای بسرایم
شعری آهنگی برای ِ  دستهایی که به شکل تن من است
شعری به شکل یک مَرحَم 
که بر سر کورک 
که انعطاف دهد،انگشتان مرا 
به عمق ِ یک احساس

دامون


٠٣/٠٦/٢٠١٤

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من