July 9, 2015

گذر قصاب




دنیا محلی برای گذر است، با خویش میگوید عابر
و عبور میکند بی اعتنا
از خطی پیش کشیده، به سنگفرش خیابان
آنسوتر، گله ای بیمار و گَر
در رداّدهء خدایانِ منقوش در معبدی شکسته و مطروک، نقشی از زنگار ماه را به دخیل میبندد

مغز بیمار گونه ی جلاد مغز ها
نه دور در زمان شاید، طعمهءِ دست نشانده افعی هاست
 دل بد مدار


دامون

٢٢/٠٤/٢٠١٤  

دلشده گان

Blog Archive

About Me

My photo
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

My Blog List