۱ مهر ۱۳۹۶

پراکنده


من آن نیستم که در بهشت بِنشینم بی دیدنِ جهنمی

و از آسیمهء چشم، به نیست بنگرم

و نبود آن کاذب نوعی را، دوباره به اقتدار بنشینم، در سوره ای، ز پیش نوشته به دفتری

 و این دالانِ بی انتهایِ ندانم ها را، در اکرانی مکرر،

 از سپیدی، که سگان منادی آنند، تا به شامی که شغالان موازنِ آن
*
*
ماردوشانِ قرن، ز چاهدانِ تعفنِ تکرار, به زوزه میخوانند:

"تمدنی بزرگ در پیش است، که وجودش، در بهشت یافت نتوانی"
 
و  آنسو تر.......، میسوزد به دستِ حادثه، خرمنِ انگاشته در  آمال

کسی به فکرباغچه نیست  

گوش ها.......

پر از جیرینگ جیرنگِ  دلار است


دامون


برداشت دوم از چکنویس پراکنده

۰۹/۲۲/۲۰۱۷


۲۸ شهریور ۱۳۹۶

ما مردمان جنگجو


ما مردمان جنگجو، نا خواسته در تردد پیروزی،  آهیخته در آهن و پولاد مانده ایم
ما، مانده ایم در تردد پیروزی
پیروز، در کشتن انسان
در آوار گره کرده مشت ها
و در کرانهٔ راه ، به روی شانه ٔ افسرده کودکان
ما، ما مانده ایمُ خویش و  پیروزی
و هیچ چیز دیگری



دامون


۰۹/۱۹/۲۰۱۷

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من