نوشته وتهیه مقاله از دامون
:پیش گفتار
!عزیزان مجازی
دیدم این وبلاگ داره همینطور خاک میخواره و احتیاج به یک خانه تکانی داره
.به همین خاطر، شاخاشُ میکنیم که شاید یه دسه چپُق درست کرد باهاش
باز با این همه حال اگر به اینجا سر زدید، منزل خودتونه
دامون
سخن گفتن، یکی از ارکانِ اولیهء انسانها در بدو تاریخ است، که چون حربه ای آنرا برای بیان خویشتن خویش بکار میگرفته؛ به زبان دیگر، انسان با تنین صدا، و زیرُ بَم کردنِ آن واژه پردازی میکرده تا خود را با دنیای اطرافش هماهنگ کند و گُمانِ خویش را با مُخاطب ممکنش به گفتمان بنشیند
اما سخن سرائی، در ادوار جدیدتر، به آهنگِ صدا سخن را آرایش داده و کماکان تکاملی موازی تکامل انسانی پیدا میکند؛ یعنی اینکه انسان مترقی تر با تغییر آهنگ صدایش به تشدد ویا به محسوس بودن خواسته اش هم اشاره میکند و الهامات خود را به آواز میکشد، و همینطور برای آزین آن ساز مینوازد و ابعادی جدید را از خود به صورت ترانه به جا میگذاد
از زمانی دور تاکنون یکی از طُرُق بیان، نوشتار یک موضوع، با کلمات است، حال هر موضوعی، به محتوای آن
غرضی نیست
پس، بیان یک موضوع میتواند آسان باشد وهمینطور سخت و صقیل
آسان ، از آن نظر که با داشتن بهانه ء آن، و دانستن انتهای آن، شروع به نوشتن میکنی و نوشته ات را به پایان میرسانی؛ زیبائي در این طرز نوشتن محصور است، محصور در یک چهار چوب و لطافت آن، اگر درست دقت شود، در همان قالب، باقی خواهدماند؛ همینطور اگر آن گفته را بخواهید در مکان و زمان دیگر استفاده کنید، ندرتاً بتواند جوابگوی پاسختان باشد
*
*
سختی بیان یک مطلب آنجا پیش میآید،که رد پائی را دنبال میکنید و خواسته آن است که با بهترین بیان آن پیشآمد را بازگوکنید و مازاد آن نوشته یا گفتهء شما قابل اقماض نباشد و مخاطب از آن، به گونه ای شایسته بهرهمند شود
و در خاتمه مُراوده، شنونده، درک مطلب کرده ، و آن گفتمان برای او روان و گویا باشد
امروزه، نوشتن را بایست در رودی روان رها کرد، بدونِ انتخاب و پهلوگرفتن به بندر یا ساحلی، حتی ساحل امید
از بندگسیخته، وارسته، مماس به آن کمال روحی و کمی عاشقانه و با احساس مسئولیت نه از سرِ تفَنُن و دروق
اما
عشق اینجا
ترنُم یک نگاه نیست
عشق
ستودن مجاز نیست
بعد سوری غمزه های لیلی
ویا اطوار شیرین نیست
عشق
حدیث بی قیدیست
تنفس کثیف خفهقان است
بری از زُدایش
به جُلبکی سمی
از نظر من، برای نوشتن، باید مُبرا بود؛ این یک نشان طبیعیست که هر شخص، غریزه های مطعلق به خویش را داراست و با آن سازگار است، در درجهء دوم آدمی را آدمیت لازم است نوشتار آدمی از بدو تولدش در اعماق جنگل های آفریقا، در غار هایِ اروپا و بر سنگنوشته ها ی آسیا نمایان است
هرگز، به آن اندیشه کرده اید؟
پدران ما چه خواسته ای را دنبال میکرده اند، با نوشته هایشان بر خاره خارهء سنگ؟
.شاید رسوخ عشق را
ادامه دارد
دامون
سه شنبه، 2013/04/30