Sunday, 12 January 2014
زنده گی، در یک نظر چون بازی ِ شطرنج میماند
که تو
شاه و وزیرت را، میدهی یکجا، تا شوی مات، مبهوت بیگانه ای با خود
واگذارید بازی شطرنج را ! و بشتابید که بیوقت است ! و راهی دور
پر از ماتم پر از اندشه ء خونینِ یک تنها
و تو
فردای نزدیکی میآیی و سربازی
و من سرباز این شطرنج
و روزی محو میگردی
از رُخ شطرنج
میمیری
و میگویند: انتهارش مات
در نظر
زندگی چون صفحهء شطرنج میماند
"زنده گی شط است و ما اندوه ِ یک رنج"
دامون
تهران
11/05/1357
به فرهاد معتضدی
Labels: مجموعهء شطرنج