۱۴ شهریور ۱۴۰۰

باران

 

 


 



جاری ابرها را در جنگل بی پایان ستاره ها

از هر کنارهء آسمان نظاره گرم

میخروشد در تاریک مُدام پژواک ِ یک یک توده ها ی مُتمادی

همچون قراولان‌ِ سلطانی قدار بند

میبارد از هر گوشه ء نهان، بر بوته هایِ خشکیده و اطشان

قطره قطره چکه های باران



آه ای فرشتگان زیبا

که آبستن شکوه بارانید

و میبارید دانه های عصیان زا در رعد هر صدا

با واژه با حرف چگونه توانم بیانتان؟



چگونه توانم نوشت شمایان را به رویِ سطح این کولاب شور؟



دامون


کولاب : آبگیر تالاب، مرداب

۲۴ تیر ۱۴۰۰

سکوت **** Take 2




 سکوت ****  Take 2

سکوت مانند نقطه ای در تقابل به یک خط است
با واحدی به خوردیِ صفر، برابر با هر آنچه ناگفته مانده است
پس سکوت را، که در دلش هزار نکتهء ناگفته مانده است، باید که بشکنیم
پایان داستان دیو در شکست یک سکوتِ ساده
ناگفته مانده است

دامون

٠١/١١/٢٠١٤

۱۷ تیر ۱۴۰۰

شکوفه های گُلاب

 


 


 

 در دور، در خاطره ای به جا مانده از کودکی: وَرته ای در میان چَشم، آکنده، از جنسِ درختان بیشمار؛ و من، در صحر، در افسونِ تداییِ رنگها، بیخود زِ خود، از بوی شکوفه های گُلاب،  سوار، به بال  باد.

و این، تمامی آن است، که در خاطرم باقیست.

 

دامون

 

۰۸/۰۷/۲۰۲۰

پ.س

شکوفه هایِ گلاب: شکوفه یِ درختهای گلابی .