در عطر حرف تو
جاودانه میشود
چون آن غزل، که نشنیده
ماند، در رَفِ عادت.
در عطر حرف تو، شخمزار
میشود، هزار ترانه، در مرزُ بوم ِ علف.
آرواره ی زمین، طعم
ِ خوش ِ مرا را در حال جُست و جوست
و چون، ناخنی کشیده به ناودانی در غیابِ آب، میسایدم.
در عطر حرف تو، "جاودانه" میشود تکرار.
دامون
٠١/٠٥/٢٠١٤
"جاودانه": اینجا اتفاق و یا حادثه است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر