۱ خرداد ۱۳۹۷

عاشقانه





در بوم و بست کلمات، درگیر و دارم

مرا، دانه دانه های حروف، آنها را 

که همیشه، مانند خشتی خام به دست داشتم، به ساروجی 

از عشق مستحکم مینگاشتم 

مرا دانه دانهء آن حروف، تنها سپرده است، به دست تنهائی

باشد تو را دوباره بسرایم

باشد که رنگ حلولِ خویش را 

در لاجورد آبی تو به تطهیر بزُدایم

!ای عشق، ای عاشقانه که هر دم و هر بازدم با منی 



دامون 
"نقاشی از "کیوان مهجوری

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من