April 16, 2015

کجاست زمان





نبضِ زمان کجاست، که در ایستاده بماند

کجاست صورتی، که از خوشحالی

بریزد، زیبایی خود را، تا به پای آذادی

خنده ها را، شوق های مرطوب ِ اشگ را

آن واژه هایِ سرودن را






دامون



١٥/٠٤/٢٠١٥

1 comment:

Damon said...

این شعر را من برای این تصویر نوشتم، حصرت شوق و خوشحالی آن را که در این قرن نصیب کسی از دیار ما نشد، جیرینگ جرینگ زنجیرها
از صدای جرینگ جرینگ دلار هم بلندتر شده، نان‌ به قیمت دندان
دامون

دلشده گان

Blog Archive

About Me

My photo
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

My Blog List