۲۰ آذر ۱۳۹۳

بویِ نان



هزاران دست دراز است
چندین از آن دستِ دراز 
و چندی دست دراز
هزاران فریاد بر طنین است 
و چندی از آن فریادِ آه
هزاران زجه، هزاران دستِ دراز - به فریاد، در طنین و جست و جویِ آن
و قرص ِ نان
آنکه پاره ای از آن
آنکه پاره شد ز جان
 جان برای آن
بویِ نان
.به قیمت دندان










دامون


١١/١٢/٢١٤







دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من