۱۹ آبان ۱۳۹۳

اسب


اسبی بدون نام
اسبی سپید رنگ 
با پاشنه های حنایی و یالی، آجین شده با طلای ناب
اسبی 
که رخش را در تُندر چشمانش نشانه است
اسبی که هر رستم را
در اضطراب جنگ با دیو به زیر ران، درگذشت از هفت خان
اسب زمان، بر به زیر پالان
 پالان یک نادان 
هر چند سپید هر چند، در تندر چشمانش نقشی نشانه ز ِ رخش

دامون
١٨/١٢/٠١٣

هیچ نظری موجود نیست:

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من