۴ بهمن ۱۳۹۲

طالع نحص





گذشته ها




ورق میخورد هنوز




در خاطری گم گشته در فراهم روز



من، دستانم را


نه برای تمنی،


که



در خواهش میعاد بهاران فشانده ام به هوا


***
میسوزد هنوز


در سینه با شراره ای نازکتر از سر سوزن عشق


وین اجاق بی رمق را شراره ای باید در حضور نوبرانه ء تو


در هجوم قتالهء شیطان
*
امروز را چکاوکی در نجوا نیست در کنار بالا دست


و شغالان


زوزه میکشند چون خروس ِ صحری


در تراکم عصر


و من


نشسته در انزوا


در نگارشی از خاطر تو


پالوده در فراهم روز


دامون

هیچ نظری موجود نیست: