۱۶ آبان ۱۴۰۴

آه ای فرشته گان کاغذی و ای خدایان مقوایی








چهل سال سقوط در قهقرای آزادی، از برای آزادی


برای تصویری


از لعنت آبادِ خدا .


چهل سال، چون بغض در گلو


برای ترکیدن


*


آه ای فرشته گان کاغذی !


و ای


خدایان مقوایی


و ای


چسناله های هر جایی


ای تبل های توخالی !


 آه !
*
*
مرا کجای آدمیت به یاد بود؟


که چُنین خار و زبون، به سان سگ ماده ای عبوس


با دُمی در میان پا .

*
*

در رمل این بیابان لا یزال، مماس به هیچ ایستاده ام


حتی


حتی در ذهنِ پرنده ها نمی آیم ، مرغان محاجر راه کج کرده میروند


و ما



خوشوقت، از پشت دماغ های پلاستیکی


در باز دم تعفن آور خویش، آنسوتر


در سایه


در قفا


همسانِ گرگی سر گردان


تشنه به خون عزیزان

*
*

سینه مالامال چون دریاست



و این سر زمین لوت


ازآنِ فرو چاله هاست، در غیاب آب


آه !


چهل سال سقوط


آه !


در قهقرای آزادی، برای آزادی

برای تصویری از لعنت آبادِ خدا


چهل سال دروغ


آه !




دامون


۰۸/۲۷/۱۸









۱۲ آبان ۱۴۰۴

در میانِ رملِ بیابان، کنار جادهء ابریشم




Tuesday, 10 May 2016








من در گذشته زندگی میکنم در کوچه خم های ِ بچهگی هایم

هرچند گذشته گذشته است
اما

اَنگی نبود آنروزها، که چون بختکی، انتظار کشد خمیازه های صبح را

و بازدم هر نفَس، دمی مرفّح بود
اما اما و اما

اما، واقعه ای شاید، دست سرنوشتی به سوق خنجری جرار تر از نوک کُبری
*
گذشته را نگُذشته،  به آینده رسیده ام
اما اما و اما

گذشته در آینده نبود وبوی ِ تهوُع از آن میزد
*
اما، اگر، و این شاید ها، همه و همه، بُغضیست در گلو

خون دلیست، که میریزد،به قیمت حل ِ پوک

و من به ناخواسته، در گذشتهء خویش، در این، هزار سالِ دراز

در رمل این بیابان خشکیده در کنار جاده ء ابریشم، جوینده بر عتیق چشمه ء زندگانی ام

من در گذشته زندگی میکنم،هر چند گذشته گذشته است و آینده امروز است

تک درختی که آبستن اُفتادن و ریشه ای، در افطار ِ موریانه های تناولگر

اَنگی شبیه خُنج بر درخت

خون دلی، لخته ای کِدِر




دامون


٢٩/١٠/٢٠١٤




اَنگ، به وزن تَنگ: حرص زدن


تناولگر : کسی با اشتهای بی امان و بی امتداد، در اینجا موریانه هایی که تا اخر زندگی به نوشخوارند و سیری آنان پایان آذوقه ی آنان است


خُنج: نوعی کنه ی درخت که با مواد سمی خود درخت را به مسمومیت کشیده و باعث خشگی آن میشود


لخته ای کِدِر: اینجا به معنی آماسِ آمال که به صورت عُقده و یا کُمپلکس بعد از فشار مداوم در «فکر»به جای بماند







۲۳ مهر ۱۴۰۴

مشق شعر 1

 







"بِین"

حضورِ بین و بین دو چیز .

چیزِ سومی همیشه هست.

بین دو چیز، سه چیز بهم می‌رسد

و چیز سوم، که چیز اصلی و اصل ِ چیزهاست، بین آنهاست.



اهمیت چیزها  دربین چیزهاست، در خودِ  "بین "، که نهفته است ونه در نمای بین و نه، در آنچه که برآن پیدا ست
بینِ ناپیدا و نمای بین.

بین دو چیز: یعنی فاصلۀ میان آن‌ دوچیز و میان ِآن‌دوچیز

بین، پاره فضا ست 

و سروکارِ ما در ساختن یک قطعه‌ ـ‌شعر، و معماری آن، با او ست با بین، با پاره فضا : رحِم ِکوچکِ حجم.

بینِ چیزها خود چیزی است که اصلِ ِچیزهاست.

بینِ چیزهاست که به چیزها حضور می دهد.

چیزها، بی بینِ‌شان، بی حضور می مانند.



از
ی. رئیائی



حضور تو در حرفها




دقدقهء بی پایان تو ومن درمیان حرفهای نا گفته است و وزن آنها که میبارد قطره قطره از ذُلال ِ این دقایق دلتنگ

همیشه چیزی نهُفته در آریه، در بایستِ حرفها ست چیز دیگری که نتیجهء چیزهاست ونه قاق آخر ِ حرفها و نه آن چیز که در دقدقهء بی پایان
که
در فکرِماست

در وسعتی بی پایان در قفا سیلی جاری نوشته بر کتیبه ء سنگها

نه کر نه لال، گوشی شنوا گویا به صبوری سنگواره ها

آنکه میگوید گذشته گذشته استُ مرده، آینده را در حزیا ن مینوسد

چرا که تمثیل اقتدار پرچم خویش را در بیگاه چیزدیگری که هنگامهء چیزهاست



دامون

به ی. رئیائی

٢٨/١٢/٢٠١٣



2

حضور تو در حرفها



دقدقهء بی پایان تو ومن درمیان حرفهای ناگفته است 

و وزن آنها، که میبارد قطره قطره از ذُلال ِ این دقایق دلتنگ


در وسعتی بی پایان، درانتها، سِیلی جاریست نوشته بر سنگواره ها، از حرف حرف ِ ما




دامون

به ی. رئیائی

٢٨/١٢/٢٠١٣



3






چون اَبرَقی که مانده به گل



دقدقهء بی پایان تو ومن درمیان حرفهای ناگفته است و وزن آنها که میبارد قطره قطره از ذُلال ِ این دقایق دلتنگ در کاسه ء بلور ِ سکوت

همیشه نکته ای نهُفته در آریه و در بایست حرفها ست، بی انسجام و در حلول غایب ِ سرود

من لال مانده ازگفتن و دوباره سرودن، چون اَبرَقی که مانده به گل، و سوره ء یاسینی در دالان ِ تکرار




دامون
٢٩/١٢/٢٠١٣

به ی. رئیائی


 توضیح سالها پیش استاد فقید زنده یاد "ی. رُئیایی" کلاسها و مراوده هایشان با دوستداران شعر حجم را در بستر یک گفُتگو در بلاگ شخصی خودشان منتشر میکردند 
 هر کس، اگر نقد یا پیشنهادی داشت آنرا مطرح مینمود،  همیگونه  ایشان هم توضیح و تعریف هایشان از شعر حجم را در آنجا مینوشتند که سرخط ویا سرمشقی برای پژوهندگان شعر حجم  بجا میگذاردند؛ هر از چند بار هم  به سئوالها در خصوص موضوعِ بیان شده را،  پاسخ میدادند.

 از قضا من هم یکی از طرفداران سمج ایشان بودم  وموضوع بالا " بین "  یا فاصلهء بین دو چیز و یا حجم مابین دو کلمه یا هر چیز دیگررا، که ایشان مطرح کرده بودند، باز نوشت کردم که در بالا آورده ام؛ شاید در نظر اول  به خاطر تکرار کلمه بین تفحیم  آن کمی صغیل باشد، اما با تفکیک تعریفی بین در جملات آورده شده بیان آن آسانتر میشود
در آینده اگر توان گویش آنرا داشته باشم و همینطور دسترسی به بلاگ ایشان را، بیشتر خواهم نوشت
باید یادآور شوم که بلاگ ایشان  اگر در دسترسی دوستدارانشان قرار بگیرد بدون دستبرد به نوشته های ایشان میتواند به عنوان یک پایه مهم در آینده شعر حجم قلمداد شود و  سبکِ حجم رایج از آن اعتبار یابد


دامون

18/ مهر/ 2584
09/اکتبر/2025