۱۱ دی ۱۳۹۶

حتی




پری نیم سوخته از سیمرغ را بایدم، حتی

آرزویی نا بجا از من برآورده شایدم، حتی

می آمیخم به سطری چسبیده به کاغذ، حتی

که ساروجی از مرحم ِ عشق پیدا شایدم، حتی

اعتصاب ِ خوردن غم بایدم، حتی

از سایه ها گریزان گشته ام، حتی

روزها در گذشت ِ ابر ِ چشمان است، حتی

شبها حکایتش دور از بیان است، حتی



دامون


شنبه ١٦ آبان ١٣٨٨

 

۳۰ آذر ۱۳۹۶

قدقامت




وقتی در نقطهء عطف‌ ،و یا 
در تردد ِ سوره های ِ هر جائی، قنود میبندی
وتخم لَقّ‌ ِ شَک را بر کردار حضور خویش به وضو مینیشینی
به قد قامت آیا و شاید ها
در آن وقت، در آن لحظه، در آن زمان، داستان آزاده گی را
از یاد بُرده ای، فلسفهء پرواز را
ساختنِ آشیانی در بلندایِ خانهء سیمرغ


دامون


١١/٠٧/٢٠٠٩





این شعر "قد قامت" را بیشتر برای خاطر اعتراض نوشتم،این روزها مثل روز های گذشته تاریخ وضع اجتماعی درهمی در ایران را داریم هر کجای دنیا که باشیم نا دیده گرفتن حقیقت تکرار مکرر تاریخ میشود، این بچه هایی که  در عکس بالا مشاهده میکنید، کودکان سرزمین عشق و زیبایی در کلاسهای درس هستند؛ چه انتظاری میتوان داشت از اینها وقتی بزرگسال شوند و با دانش خودشان در برابر سختی های اجتماع قرار بگیرند اصلان اینها چه گناهی کرده اند که مانند عروسک با آنها رفتار شود و با این تعلیم و تربیت، تحویل اجتماع  آینده میشوند؟؛ این یک اعتراض که نه، این یک انتقاد است.
دامون

۲۷ آذر ۱۳۹۶

بر جاده های تُهی







امروز داشتم به اخبار علمی نگاه مکردم، میگفت با تلسکوپ هاول دانشمندان نزدیکترین کهکشان به کهکشان شیری که خورشید ما هم خورده ای از آن است را رصد کرده اند و در آن بیشتر از یک میلیاد خورشید همتایِ خورشید ما وجود دارد و گِردِ هر خورشید چندین کُره ء گُدازان تا  خاکی وجود دارد و در بین آن کُرات حتی میتوان زمینی پیدا کرد که قابل کشت باشد، مدتی فکر کردم، دیدم حتی اگر هزار و پانصد سال نوری بینِ ما و آنها فاصله باشد، زمین های مزروعی آنجا بر دلم نمشیند، حتی اگر برایش دل بمیرد، چرا که اهمیت کِشتن و برداشتن از دست رفته، به هر کجای هرکهکشان که سفر کنی، بجز کِشتهء خود دگر ندروی؛ یاد شعر حافظ افتادم  جایی برای خنده نبود، طنز تلخی بود



دامون

٢٢/٠١/٢٠١٥