۱۱ دی ۱۳۹۶

حتی




پری نیم سوخته از سیمرغ را بایدم، حتی

آرزویی نا بجا از من برآورده شایدم، حتی

می آمیخم به سطری چسبیده به کاغذ، حتی

که ساروجی از مرحم ِ عشق پیدا شایدم، حتی

اعتصاب ِ خوردن غم بایدم، حتی

از سایه ها گریزان گشته ام، حتی

روزها در گذشت ِ ابر ِ چشمان است، حتی

شبها حکایتش دور از بیان است، حتی



دامون


شنبه ١٦ آبان ١٣٨٨

 

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من