اینجاکارگاه شعر من است حرف هایِ مست من که مَلنگ میزند در تفننی *** دامون
در شبی مسخ شده از تپش پنجره ها
در غیاب تو در این مفرق اندیشهء من
هیچ، هیچ نگذشت و من این سان تنها
میگُریزم از خویش وبه خود میکوچم
دامون
١٨/٠٧/٢٠٠٩
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر