November 25, 2019

حزیان







از تنهایی 

خسته است این تن، که در آن 

نشانی از من نیست.

فراموشی، افیونیست

که مرا 

از گذشته وا میدارد

و دنباله  

درخواب دراز امروز است.

آه

که این درد را پادزهری بایِست

 در آشیانه ی سیمرغ

پری سوخته از آن را حتی.


ونِشانی حتی، از  آشنایی 

درامتداد 

جاده ی ابریشم .




دامون

۰۶/۸/۲۰۱۹


No comments:

Post a Comment

دلشده گان

Blog Archive

About Me

My photo
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

My Blog List