من
تو را می نویسم سطر به سطر
و زیر هر نقطه ات
دندانه میگذارم
که دلم برایت پیچ نرود
که سرم
اگر درد گرفت
قرص آسپرین شود برایش
من تو را
آنقدر مینویسم
که تمام شود
جوهر پیرینترم
و، دود از آن بلند شود
مثِ قطار صادق، توی بوف ِ کور
من تو را میتابم که پنبه نباشی
حتی اگر
پشم بز ِ مرحوم ِ گاندی باشی
و شیر بدهی
هر شبانه روز
بدون ِ هُرمن
طبیعی
مثل آب خونک ِ شاه چشمهء کندوان
:بابام میگفت
"با عصاش بازش کرده رضا خان"
چطوری بگم
من تو را مینویسم
شاید همانقدر که نوشتن بلدم
و تواگر نخوانی مرا
از دست داده ای این نوشته را
با آن همه سواد
دامون
No comments:
Post a Comment