April 13, 2016

که ترس، دیوار میسازد




این روزگار سیاه، حتی
اتفاقی افتاده را معجزهء خویش میخواند
و در حال نیست
که در
کنارهء کدام جاده ء سرگردان
!لنگر این تخته شکسته را به آب داده است
*
مکتب ِ دورنِ خویش را وا ماندن را، وا زده بودن را، آن لطایفُالحِیَل را
از صبح تا به شام
از هر طرف که بشاید
بلقور صد هزارسال دشمنی
و هزار زهر مار دگر میسازد
*
گر، ترس نبود، پس
چه بود ؟
که دیواری به بلندایِ دروغ را
صحیح انگاشت؟
*
ومن
با خشم خویش 
شکستم آن دیوار گچی را
نخواستم
هزار سالِ دگررا، به سجده بنشینیم
رَایُ رایِ خویش را
در سنگواره ها نَظاره کنم
و این به خود
بسنده ای به مطلبِ تو
:؛که گفتی
«ترس، دیوار میسازد»


دامون

٠٤/١٠/٢٠١٦
:توضیح کوتاهی بر این نوشته عزیزی در مطلبی

"ترس دیوار میسازد"

ترس دیوار نمیسازد، این ما هستیم که از ترس دیوار میسازیم
 ترس، یک غریزه نمیتواند باشد، چراکه از بدو تولد در انسان نیست؛ هنگامه کودکان، که هر چه دردل   دارند را بدون ترس میگویند؛ در پندارشان هنوز ضوابط دُنیَوی رخنه نکرده، دیواری هنوز ساخته نشده


دامون

سوم سپتامر/۲۰۲۴

No comments:

Post a Comment

دلشده گان

Blog Archive

About Me

My photo
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

My Blog List