۱۴ دی ۱۳۹۴

حضور تو در حرفها






دقدقهء بی پایان تو ومن میان حرفهای نگفته است و وزن آنها که میبارد قطره قطره از زُلال ِ این دقایق دلتنگ

همیشه چیزی نهُفته در آریه، در بایست حرفها ست

*** 

در وسعتی بی پایان در قفا سیلی جاری نوشته بر کتیبه ء سنگها

به صبوری سنگواره ها



دامون
٢٨/١٢/٢٠١٣
به یلدا

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من