تا نزند آفتاب خیمه نور جلال
حلقهء مرغانِ روز
کی بزند پر و بال؟
*از نظر آفتاب
گشته زمین لاله زار
خانه نشستن کنون
.هست وبالِ وبال
تیغ کشید آفتاب
خون شفق را بریخت
خون هزاران شفق
طلعت او را حلال
چشم گشا عاشقا
!بر فلک جان نگر
صورت او چون قمر
قامت ما چون هلال
عرضه کند هر دمی
ساغر جام بقا
شیشه کند می ز لطف
ساغرِما مال مال
چشم پُر از خواب بود
تاکه نظر کرد او
گفت که با روی ما
شب بود اینک محال
تا که کبود است صبح
روز بود در گمان
چونک بشد نیم روز
نیست درآن قیل و قال
تیز نظر کن، تو نیز
در رخ خورشید جان
از نظر ما نگر
تا که ببینی جمال
در لُمَع قرص او
صورت شه شمس دین
زینت تبریز اوست
سعدِ مبارک وصال
غزل شمارهٔ ۱۳۴۹
دیوان غزلیات شمس
از نظر آفتاب گشت زمین لاله زار": به خاطر روشنایی خورشید، زمین به گلستان تبدیل شد" *
توضیح: تغییر لغات، ویرایش و تنظیم جدید مبنی بر استنباط و پژوهش شخصی من است و درجهء انحصار و تغییر مکرر در غزل های شمس نیست؛ بنا به تضادی که در طبقاط مردمی و حاکم از بدو تدوین شمس وجود داشته و هست، مصداق مبرم، همیشه بر آن بوده که واقعیت را از روایت کاتبان مزدور به تفریقِ شعور برسانند
دامون
No comments:
Post a Comment