March 12, 2014

آذادی



در همین پائیز سبزینه ایست جاری، به جوانی روح بهار
و نشانی از میانسالی درختان نیست
در انبوه ِ سیاه بیشهءِ عریان

میثاق لهیده شدن حتی
میان حزن درختان نمیگُنجد، و یا میان قدمت برگ
در این تعمل ِ قبل از طوفان

در بلندی شب دیگر پائیز نمی انگیزد، به گُفته ای دیگر

لهیبی سُرب گونه می افسُرد فشُردهء ما را
در تفاوتِ رنگ
اینسان که پائیز را زندگی نامیم در این عبوس کبود
شریان ِ جاری اُفتادن برگها از درخت را، آزادی

دامون

با اقتباس از شعر پائیز

No comments:

Post a Comment

دلشده گان

Blog Archive

About Me

My photo
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

My Blog List