زندگی، صحنه ء بازیست و
ما هریک نقشی از اندیشهء خود را به روی پردهء هر روز، اگر غمگین اگر شاداب به هر
نحوی که میباید نه می شاید، به گرما گرم این آتش که میسوزد به هر هیمه به هر تروار، چه در گرماش چه در
شعله اش به دلگرمی ویا دودش که چون ابری
ولی نازا نمیبارد به بام و کومه های ِ ما، نشسته در خیال و خلصه و وجدی چُنان کو
گفته باشندش که خوشبخت است ویا در بخت بی بختی گرفتار
دامون
٠١/٠١/٨٩
No comments:
Post a Comment