۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰

کویر ٢

 









در این دَق دَقه ها که مثل کابوس در دوران است

کلام من, به سوی تواست

و هر دقیقه ام ، همه

 ......

و خشکسالِ ماضی امروز

ومن

هر عاشقانه که سروده ام 

به پای تو بود

تو ای شمای ِ من

آه، ای که در شمخمزارم

بزر زنده ماندن

!ای بَزر من

**

و در این دَق دَقه ها 

که مثل کابوس در دوران است

کلام من

همه

به سوی تواست

پیلهء حرفم هنوز هم هنوز

به سوی تواست 

که عاشقانه سوختی ام, بدون خود‌


ای عشق، ای دوای کمیابم‌


آزادی







دامون

٠٦/٢٤/٢٠١٦

۸ اردیبهشت ۱۴۰۰

Broken silence of the lambs

 











The call


of lying shepherd


does not have any more expression


even not 

the


"warnings call" 

of


.wolf’s attack


I am

like, not to be interested in daily trashes

.earlier morning between my coffee and cigar

A long time ago, I cut the tail of my mule

to hope, avoiding

victimize him

in a mixed up story


of any

 "mule tail"





by Damon

2018-02-22

۱۲ فروردین ۱۴۰۰

آخر شاهنامه

 






هنگام آن رسیده بود، که رستم، سهراب را بکشد اما،  خنجرش را که به زهر آهیخته بود، نیافت

و در عصری که میرفت دلگیر شود نه کم، شبیح بر همین امروز، با گم گشتن این خنجر آهیخته به افیون، روزِ خوبی شُد و رستم که دستانش هم نام نهادند، فرزند خویش را نکُشت
 و مو بدان نشسته بر ایوان، همه با هم به ایدون باد

وجارچی ها به سرود
 
که شاهنامه، آخرش خُش گَشت و پایانش، چون شهد شیرین 

وهزار داستان که نوشته نشد، هزران هزار ، قدِ تمام ستاره ها



دامون

۱۳/۰۷/۲۰۱۹