۱۴ اسفند ۱۳۹۴
صحبتی نیست مرا
Labels:
خود حجمه
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا
گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد
دامون**
١٩/٠١/١٣٨٩
۱۰ اسفند ۱۳۹۴
گذشتهء نَقلی
Labels:
خود حجمه
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا
گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد
دامون**
١٩/٠١/١٣٨٩
۲۹ بهمن ۱۳۹۴
آونگ
جاودانه زیستن، در این ناکجا که بنیاد ِ کاذبش شالوده بر حدیث
و معماست، هرگز نبوده مرا در باور ادراک
چرا که این اژدهای نا به هنگام ِ زمان را ابائی نیست
در بلعیدن فراعن و
اجرامشان
در پندار
گوئی که نرمیده میشود
شمشیر سخت، چو موم، به دست بازیگر ِ زمان
و این قطره های ناگُزیر، چکیدهء کاسه صبریست
که می آوشخورد
همچون مرحمی قلب ِ شکسته مادر را
اکنون، همیشه آغازی دوباره است، گفت پدرم
و من
در خروش جانکاه امروز گویی
در اسارت و قربانی یک حرف ساده مانده ام
حرفی شبیح آزادی
آزاده زیستن
و نبودن، در قید ِ یوقِ بنده گی
در رمز سادهء این منطق
و به جُرم بودن
در مکاره ای که سودش موازی باختن است!
*
که خود بنویسم
سطری، به سهم دیگری
و نمانم شبیه ِ، آونگی، آویخته در میان بود و نبود
دامون
١٥/٠١/١٣٨٩
Labels:
مجموعه سرود
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا
گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد
دامون**
١٩/٠١/١٣٨٩
اشتراک در:
نظرات (Atom)


