۲۶ شهریور ۱۴۰۳

در من چیزی زنده شُد




درروزِ مرگِ تو

در من چیزی زنده شد

پندارِ نوری، که از پس چندین هزار سالِ سیاه

همچون جرقه ای، که بیُفتد به رویِ خرمنِ خُشگ

*

احساس زنده گی، احساسِ خاره ایست!، از پُشتِ صدها هزار سالِ سیاه

همچون جرقه ای شاید

 بر روی خرمنی 

*

زادروزِ مرگِ تو 

که 

در امتدادِ من


دامون 

شهریورِ ۲۵۸۳

۲۰۲۴/سپتامبر/ ۱۶

.پ.س 

 درامتدادِ من‌،‌‌ اینجا ادامه،  در من زنده شدن، خوانده میشود و نه اتمام و یا تمام شدن در من

هیچ نظری موجود نیست: