۲۱ دی ۱۳۹۵

شطرنج






زندگی در یک نظر چون بازی شطرنج را ماند که تو، شاه و وزیرت را میدهی یکجا
 تا شوی مات، مبهوت، بیگانه ای با خود
*
و تو فردای نزدیکی میآئی و سربازی و او، سرباز این شطرنج
و روزی محو میگردی از رخ شطرنج
و میگویند: انتهارش مات 
*
زندگی در اصل هم یک بازی شطرنج را ماند، زندگی شط است و ما اندوه یک رنج

دامون

  ٠١/١٠/٢٠١٧

نقاشی: مارس من 

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من