۲۵ دی ۱۳۹۵

دانسته هایم






دانسته هایم مرا به ابتداء ندانستن کشید
آنسان فهمیده ام
که هنوز هم نفهمیده ام 
کین ناکُجا را چه انتهاست.
مغلطه ایست دنیا، که قوطهء هر ماهی در آب
و بیتوتهء من بر این بوریایِ زمین
فقط سئوالیست بی جواب
و دجالِ قرن
قابیل ِ چماق گونه
در فَلاخَن، سنگی را 
به سیدِ کَبکی دریست
*
همیشه حرفی ندانسته محتوایِ دانسته ها را از پیش ِ روی برمیچیند
وانگاهان 
همچون پرتاب ِ سنگیست 
شاید بر شاخه ای پُر بار از گنجشک
و آن نُخبه ای که تو خویش را دانی
 تو را
چون کَهَر اسبی در گل مانده در مُقابل ِ چشمانت
*
آه که این دنیا را دیگر اساس و پایه ای باید 
نه آنچه که در مُخیلهء اندیشه های ماست
و این 
همان حرف ِ نادانسته را ماند که سُقراط ِ حکیم را 
در گل چونان گُماشت که گوید: ندانسته هایم بر هر آنچه
 تا به حال دانستم، چربید

دامون
 ١٥/٠٤/٢٠٠٩

فلاخن یا قلاب سنگ: از ابزار شکارو جنگ در عصر حجر میباشد
سقراط حکیم: فیلسوف یونانی که ندانسته ها را  بیشتر از دانستهء آدمی میداند. 
کبک دری: تیره ای از نژاد کبک است در فلات ایران
قابیل یا قابیل چماق گونه: در ادیانِ ابراهیمی، فرزند بزرگتر آدم، برادِرِ هابیل، با چهره ای زُمُخت که برادرش را میکُشد .

هیچ نظری موجود نیست: