۱۶ آذر ۱۳۹۵

رهایی




رهایی از جهل بدون جنگِ با آن امکان پزیر نیست، بخصوص از نوع رسوخ کردهء سرطانیش
جنگِ با این مطلب، که تسلیم نشوی، مهم است
من اگه گربه بودم، هر روز ناخون هایم را سوهان میزدم، برا مواجِهِ ؛
به خودم میگفتم:توی اون پوستین میش، که تو گله گَر انداخته، گرگیست قداره بند، با بی کتابی ِ یک بیسواد
 چرا انکار؟،با جهل باید جنگید، وگرنه وِل ماطلیم


دامون



١٢/٠٥/٢٠١٦

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من