اسماشونو نوشتم، با خُدکارِ تو مُشتم، رو کاغذای رنگی
از میم تا جیم، از فا تا لِ، تا سی
ریختمشون تو قَربیل، گفتم به خودم، هر کدومشون از اونور ریختند پایین مُهمِ
گفتم به قولِ معروف شاهنامه، آخرش خوشِ
حالا بگذریم، برا چی خوشِ
ریختمشون تو قربیل، همشونو، خودشونو، آدمای دور برشونو، حتی حیوونای حیوونکی شونو
خودموزدم به، اون راه، به کوچهء علی چپ
بگذریم
........
اونورِ الَک،هیچی نبود
مث جوجه ها که آخر پاییز، باید شِمُردشون، من موندم و حوض نقاشی
گجشگکِ اَشی مَشی
دامون
٢٣/٠٦/٢٠١٥
نقاشی از
"Didier Delamonica"
https://www.google.ca/search?q="Didier+Delamonica"&rlz=1C1CHMO_en-GBCA563CA563&es_sm=93&t
No comments:
Post a Comment