January 4, 2015

آغاز








این

منم
.به زمین ِ گرم خورده ای شاید، به جبر روزگار

.بی ستاره ای، در یزرع این کهکشان سرد

.آدمی، نام نهاده به خویش، فرزندی از آدمی دگر

به زمین گرم خورده ای دگر

بی ستاره ای
 
.در یزرع این کهکشان سرد



دامون

٢٩/١٢/٨٩

No comments:

Post a Comment

دلشده گان

Blog Archive

About Me

My photo
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

My Blog List