۳۱ شهریور ۱۳۹۳

عاشقانه ٤



سرودن

به تازه گی آن وزن نهفته در چشمانت

خلاصه ای از این صفحهء خالی مانده به جا نیست

و درک این مطلب

خود به خویش بسندهء غزلیست 

.که نا سروده در کتاب ایشانها ست

آنکه آهنگت را در گوش الکن شده و ناشنوا

چون غریزه در جست و جوست، نزیسته

نزیسته در نطفهء عاشقانهء حووا 

و در مرام آدمانه ء عشق

با تو زیستن، قنود فصلی است

.در بهاری ابدی و بیتوته در بهشت


دامون

١٤/ آبان /١٣٨٩

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من