September 22, 2014

عاشقانه ٤



سرودن

به تازه گی آن وزن نهفته در چشمانت

خلاصه ای از این صفحهء خالی مانده به جا نیست

و درک این مطلب

خود به خویش بسندهء غزلیست 

.که نا سروده در کتاب ایشانها ست

آنکه آهنگت را در گوش الکن شده و ناشنوا

چون غریزه در جست و جوست، نزیسته

نزیسته در نطفهء عاشقانهء حووا 

و در مرام آدمانه ء عشق

با تو زیستن، قنود فصلی است

.در بهاری ابدی و بیتوته در بهشت


دامون

١٤/ آبان /١٣٨٩

No comments:

Post a Comment

دلشده گان

Blog Archive

About Me

My photo
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

My Blog List