April 1, 2014

انتحار





غصه مرا میخورد زره  زره
قبل از آنکه من غصه ای برای خویشم بخورم
آب میشوم
به زمین میشوم
و این خُشکسالی و قحط نا مقدس شرم
میخوروشد به زره زرهء من
و در سوره های حجو انسانی
اتفاق من با زندگی به اطلاق میرسد
گُم میشوید همه درون خاطره ام
من دیگر من نیست
دامون
٠١/٠٤/٢٠١٤

No comments:

Post a Comment

دلشده گان

Blog Archive

About Me

My photo
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

My Blog List