۲۴ دی ۱۳۹۲

فصل انگور









فصل گستاخی انگور رسید 

.و شرابی بر جاست


و شرابی بر جاست 

ومنم 

تشنهءِ آندم که بگوید ساقی


!دو سه جام دگرت


.من ِ آلوده به می، دَم نتوانم


فصل گستاخی انگور رسید


بادبادک ها را

!به هوا باید خواند


و خدا را 

همه جا باید جُست


فصلها 

.فصل ِ سر خرمن نیست




دامون
٢٠/٠٥/١٩٨٧

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من