۱۲ مرداد ۱۳۹۴
پژواک
Labels:
مجموعهء نفرین
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا
گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد
دامون**
١٩/٠١/١٣٨٩
۱۸ تیر ۱۳۹۴
گذر قصاب
دنیا محلی برای گذر است، با خویش میگوید عابر
و عبور میکند بی اعتنا
از خطی پیش کشیده، به سنگفرش خیابان
آنسوتر، گله ای بیمار و گَر
در رداّدهء خدایانِ منقوش در معبدی شکسته و مطروک، نقشی از
زنگار ماه را به دخیل میبندد
مغز بیمار گونه ی جلاد مغز ها
نه دور در زمان شاید، طعمهءِ دست نشانده افعی هاست
دل بد مدار
دامون
Labels:
خود حجمه
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا
گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد
دامون**
١٩/٠١/١٣٨٩
۴ تیر ۱۳۹۴
اتصال
زبانی که سرود میگوید
برای من
و نه دروغ
و در باور، دنیا به
آنکه
فقط دروغ
سرود است
***
چاره جز نوشتن
افکار نیست برای من
چون تنها اتصال من
به اطرافم
فقط زبانیست
که منویسد گذشت ایام
را، سر ِ مگو را
و می افشرد
تاب این دل را
که اتصالش از من به
من است
و اتمامش در
ناحنجار سکوت
به محو به هیچ
دامون
٠١/٠٤/٢٠١٤
Labels:
خود حجمه
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا
گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد
دامون**
١٩/٠١/١٣٨٩
اشتراک در:
نظرات (Atom)


