۱۴ دی ۱۳۹۳

آغاز








این

منم
.به زمین ِ گرم خورده ای شاید، به جبر روزگار

.بی ستاره ای، در یزرع این کهکشان سرد

.آدمی، نام نهاده به خویش، فرزندی از آدمی دگر

به زمین گرم خورده ای دگر

بی ستاره ای
 
.در یزرع این کهکشان سرد



دامون

٢٩/١٢/٨٩

دلشده گان

بايگانی وبلاگ

درباره من

عکس من
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

فهرست وبلاگ من