۳ دی ۱۳۹۷

در تموزِ روز ۵





میان حقیقت و دوُروغ، راهِ بسیاریست، چون فاصله بینِ زمین و ماه.

 تو، گفتی شراره ٔ انتقام  در حقیقت نقش میبندد، وقتی، دوروغی در روشنی روز، حقیقتی محض میگردد، میافشُرد مرا همچون تناول باران،

 به خشگ بیابان.

 تو، گفتی، ساطور، بر گُردِهٔ " حقیقت" نشسته، در تموز روز.

*

 طنینِ پژواکی، به بانگ میخواند: دروغ بود، آنچه تا به حال، حقیقت بود.

*

میان حقیقت و دوروغ را،  مجالی نیست، و پیکر زمان از حقیقت خالیست، تو گفتی، که جوینده گان حقیقت تا به حا ل

آب در هاون دروغ، 

کوبیده اند، در این تموز

*

بس نا بخردانه، میرقصد، چون کولی سرمست، و دانسته، خویش را، به بیراهه میزند.

آه، که آرزو نقشی بر آب است، و ما هنوز ، چشم بسته بر آن.

*

تو گفتی، پاشیده در همه جا، بذرِ شکِ نبود.


 
دامون
۱۲/۰۹/۲۰۱۸


پ س:

 _    در تَموز روز یا تموز روز، اینجا پایان روز، هنگامی که آسمان درست وسط تاریکی و روشنیست.
     _     هاون دروغ، آن هاون را گویند که در آن آب کوفتندی.
_     پیکر زمان،  اتفاق افتادن با  انسان، از بدو تا اختتام او.
_     مُواَزنِ ظلم، اینجا معنیِ پیام آوریست، از  حضوربربریت در قرن معاصر،
_     بذرِ شکِ نبود، اینجا همان تخم لقِ دروغ است و
نمایشی شرم آورُ دروغ از یک قحطیِ  پیش ساخته، به زبانی، همانند نُت آن فلوتِ صِحر آمیز، پیام آور، که همه چیز را خواست خدایی میداند زاییده از انگارهء خویش و نه هیچ چیز دیگری.




هیچ نظری موجود نیست: