آن سیب که در مجال حیات کاشت پدر، آن نقد که در کیسه ماند به جای، از کلان این دنیا
وآن حلاوت شیرین، که وارسانه به دوش میکشد این منِ ما را، درزُلال ضلمانی؛
. همچون تهمتنی برباخته رخش، بر به دوش زین، در میانه ء جولَنگه ِ شغال
.این من، که افراشته سر، در مجال حیاط
دامون
توجه
"مجال حیات": اینجا حیات و زندگی را منضور است و نه "حیاط خانه را"
مجال حیاط"اینجا به معنی سرزمین است"
مجال حیاط"اینجا به معنی سرزمین است"
No comments:
Post a Comment