اشگ تمساح میریزد. از آسیمه یِ چشمانش، وقتی در تمسخورِ طحلکِ خویش میخندد؛
دنیا واژگون است
همه میدانند که چه دور ویا نزدیک
خالی خواهد شد صحنه تاریخ از آدمی
و هیچ اشگ را نشان نخواهی یا فت، حتی،
از آسیمهٔ چشم تمساحی.
آنکه در این شبیخون عشق را، حتی ذرّه ای، جان، مانده بماند به کالبُد، حدیث دیگریست
دامون
۱۷/۰۲/۰۱۷
پی .اس:
طحلک: نام دلقکِ دربار سلطان محمود
اشگِ تمساح: گویند از گونهٔ تمساح میریزد، وقتی طعمهٔ خویش را میبلعد؛ کنایه به
تظاهرشخص به غمگینی، در اوج بیرحمی.
No comments:
Post a Comment