در آستین هزار توی ِ افسونگر زمان
تو چه دانی، کدام بازی تازه نشسته به انتظار
شاید دو خط موازی به اشتباه ونخواسته در انتها
یکی شوند
و انبوه شاخه های این درخت که مانده خُشک
به بار نشیند در مرز ِ میان شب و صبح
در بعد بی قرار زمان، در امکان
دامون
٢٦/٠١/١٣٨٩
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر