May 17, 2013

عاشقانه










وقتی درد - در زیر و بمِ قلبت شراره میکشد

و استخوانهایت را

به هنجارِ طبیب هم

مرهم نیست

آنگاهان است که در آن

دردانهء عشق - پیله کرده است

و تو

مست، مغموم - چون شعله ور شمعی

در سایه روشن باد

به بودنش پاس میدهی

و از این قبیله سوختن و ساختن است

که در پت پت آن

تو را

نوشزهر و نوشداروست




دامون

١٤/فوریه/٢٠٠٩

No comments:

Post a Comment

دلشده گان

Blog Archive

About Me

My photo
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد دامون** ١٩/٠١/١٣٨٩

My Blog List