-
نو رسته گان در این مغاک، سر میکشند هنوز در تازهء ِ بهاریعنی که هر نهال
درختی سترگ را در بهانه استو روز را، امید را، طلوع رادر سایهء ِ طبیعت، در
خواهشبی آن...
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا
گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد
دامون**
١٩/٠١/١٣٨٩