دگر روز
شنیده بود
کسی در گفته حدیثی
:که در آن
آدم آدم می خوارد و برادر برادر را
و من
به خیالم نیامد
به خیالم نیامد
اینرا
چراکه
میدانستم، پایانِ غمگینش
،و آنگاهان
مرا برایت بگویم
حدیثی ازِعَنفُوان
از آن زمان
حقیت
حقیت بود آنجا
ومیشُد دید، که در آخِر
حقیقت است که میماند
و دیگر
.هیچ
وحال، هنوز
من در انگارم
.که حقیقت، حقیقت است
بُگذریم
آنهم
.داستانِ دیگریست
دامون
۲۵/۰۴/۲۰۱۴